محل تبلیغات شما

نوشته های یک دی ماهی



حس میکنم ادم گریز شدم.تنهایی پسند شدم انگاری.خسته ام دلم میخواد یه کوله بردارم برم یه جای دور خودم باشمو خودم دور باشم از بابا از مامان و از همه.تنهای تنها.یه جورایی تنها تر از الانفکر کنم و فکر کنم به خودم و بلایی که سر خودم اوردمبه قلبم .به روحمکلی کلنجار برمو .بعد برگردم یک منه تازه متولد شده برگردم.زحلمو داشته باشمو و از تنهایی بیرون بیام.پیلمو پاره کنمو زندگی و از نو شروع کنم.دوست ندارم با ته مونده حس قبلی وارد حس جدید شم.

میدونم که میتونم.زیادش رفته کمش مونده.فقط چند هفته دیگه به خودم فرصت میدم که کمش هم برهحس خوبم برگرده و تقسیمش کنم .

با کسی که باور دارم لایقشه.کسی که وقتی میخنده قند اب میکنه تو دلم.کسی که کمک میکنه بدی های ادمارو از یاد ببرم.باورش دارم چون به خدا اعتماد دارم میدونم کسایی که اومدنو از اول انگار نبودن فقط برای امتحان صبرم بوده.صبرم و از نو شارژ کردم تا بتونم زندگی جدید شروع کنم.زندگی که پر از اتفاقی قشنگ ه

پر از خنده های زحل .پر از شادیهای زحل .بعد دیدن اینهمه لحظات خوش من دیگه ادم گریز نیستم.یک بانوی پر از عشقم که باید زندگی و زندگی کنه.




تعداد کارایی که بدونفکر  انجام دادم شاید نشمرده باشم ولی یکیشون اینه که ادرس این وبلاگو دادم بهش .جایی که کسی از اشناها ندارتش و فقط اون

اصلا مگه اون کیه؟

چرا اینقدر نزدیک به قلبم حسش کردم اخه؟

اه

چقدر پشیمونم کاش هیچوقت نمیومد .کاش اصلا نمیدیدمش.

امروز اخرین یادگاریشو اتیش زدم و تمام.دیگه هیچی ازش ندارم حتی یه دونه عکسم ندارم

جز اسمو فامیل دیگه هیچی ازش تو ذهنم نگه نداشتم.

کم کم یادم میره اسمشو شهرشو شماره تلفنشو ولی هیچ وقت هیچ وقت یادم نمیره دروغاشو .نامردیشو .

کاش اون شب لعنتی اون شب اخر نمفهمیدم که از اولش تصمیمش رفتن بود

چقدر یه ادم میتونه پلیدو بد ذات باشه.

و چقدر یه ادم میتونه احمق باشه که اینارو نبینه و دل ببنده.

شاید یه امتحان بود یه امتحان سخت

غلط بود و اشتباه


اولین پست 98

یکی گفت خوک نماد بهترین سال برای افراده .و به من گفت امیدوارم برای تو بهتر تر باشه.

5 فروردین دیدم امار تسلیت تو اینستا رفته بالا و فقط به خوک و خرافاتش فکر کردم

دنیای بی رحم

چرا روز به روز همه چی بدتر میشه خدا .دلم داره میترکهنوروز غمبار

میخواستیم بریم شیراز .

خدا نخواست .

اصفهان میخواییم بریم ولی بارونا نمیزاره.دلم یه جوریه برم ببینمش بازم گناه بازم گناه بازم گناه

کی قراره مهرش از دلم بره.میون اینهمه مصیبت و درد و دلگیری مهر یه ادم بی وجدان کی قراره از دلم بره؟

یه وقتایی میگم کاش منم تو سیل شیراز بودم .بعد زبونم و گاز میگیرم میگم تنها که نبودی خانوادتم حتما بودن.

دوست ندارم از رحمت خدا نا امید شم ولی بد تا میکنهزمونه بدیهبا این حال هنوزم شکر میکنم بابت تحمل و صبری که بهم میده

خدایا خودت مردمو پناه باش


بعد سه چهار روز تعطیلی و تفریح و دورهمی فردا روز کارو برگشت به زندگی شلوغ و عادی همیشگیه.

اینروزا فقط میرم جلو که بگذره به اینده فکر نمیکنم حس میکنم اینده رو ازمون گرفتن .امید نیست 

این اتفاق مختص من تنها نیست گای صخبت هر جونی که میشینی از درداش میگه از غم بی امیدی .جز دوستای ثروتمندی که با پل بابا  به جایی رسیدن یا دارن با پول بابا حال میکنن.

.

دیروز ابروهامو بلید کردم .همه میگن خوب شده قشنگ شدی ولی خودم هیچ دوستش ندارم .خیلی درد داشت حس میکردم پوستم داره جر میخوره

.

بوی عید از رگ گردن نزدیکتره همه جا صحبت از لباسو برنامه عیده اه 

چه خجسته دلن به خدا عید هم مثل بقیه روزا

.

لعنت ب تو که با یه اهنگ دوباره رشته هامو پنبه کردی برو پی زندگیت دیگه دست از سر افکار من بردار از خوابهام برووووو خدایا کمک کن 


یه چالشی راه افتاده 

عکس ده سال قبل و عکس الان

به عکسا کاری ندارم ولی هر چی به مغزم فشار میارم از 17 سالگیم چیزی خاطرم نیست.جز دبیرستاندغدغه درس امید به کارو شاید ازدواج

ولی یه چیزی که خیلی برام واضح و روشنه .دنیای 10 سال پیشمهیه دختر 17 ساله دنیاش با یک دختر 27 ساله به قد 100 سال زندگی متفاوته

شاید 17 سالگی هیچی و نفهمی و چه دنیای قشنگیه دنیای نفهم ها.ولی تو 27 سالگی .امان از این سن و سن های بعدی که قراره بیشتر بفهممیم.

چالش عکس به نظرم چیز خنده داریه.به جای تغییر چهرهاز خل و خو و تغییراتش چالش بزارید.90 درصد این تغییرات ادم غمگین میکنه.

.

این روزا زمان سرعت نورو داره اونقدی سریع میگذره که مامان اتفاقی و که سال پیش افتاده با لجبازی میگه همین چند هفته پیش بوده و قبول نمیکنه.حتی منو به شک میندازه.وقتی از چند نفر میپرسم و مطمین میشم اتفاق سال پیش بوده.تازه میفهمم که زمان انگار دست شوخی رو گرم فشرده و ول کن نیست.

ماه من هم تموم شد 

خیلی این ماه خسته شدم از فشار کار .اتفاق خوبش برگشتن یه یار قدیمی بود که مثل قبلنا گرم و دلنشین پای حرفام مینشست.

کلی برنامه دارم و کلی کار که تا قبل عید باید انجام بشن.

توکل به خدا

خدایا خودمو سپردم به خودت


شوهر اصفهانی؟؟؟؟؟

این مصیبت جدیدو کجای دلم بزارمخدایا شوخیت گرفته؟

الان این اتفاق به نظر خودت خوشاینده؟

این سفر اخری که به اصفهان داشتم کلا پر از پیامد بد بوده امشب  فامیل اصفهانینون اومده پیغام اورده از سمت همسایشون که قراره بیان خاستگاری

من چ کنم حالا .چرا هی میشینن تعریفو تمجید اخه

اصلا چه حکمتی تو این کارای خدا هست 

وقتی من عاشق اصفهان بودم هیچ راهی جلوم نزاشت درارو بست 

الان که متنفرم از این شهر تمام راها انگار به اون  شهر جهنمی ختم میشه.

خدایا دیگه جونی ندارم دست بردار 

جون عزیزت اگه قراره منو جمع ببندی همین تو شهر دیار خودم ببند من و چه به غربت و شهر اصفهان .همین مردم خودمو ترجیح میدم به اصفهانیا من خیری از  مرد اصفهانی ندیدم خودت حل کن این موضوعو لطفا


یک  9دی دیگر 

بیست و هفت ساله شدم 

دهه ی  بیست  ، هم رو به پایانه 

حکایت غریبیه هر چی به سنمون اضافه میشه و ما پیر تر میشیم خوشحال میشیمو جشن میگیریم

امسال با وحود اینکه اذر ماه مزخرفی داشتم و حال روحیم مناسب نبود   فکر میکردم تولدم تولد خوبی نباشه 

اما با ورود دی ماه و شب یلدا انگار زندگی یه جور دیگه شد انگار خدا معجزه کردو اذرو بدیهاشو تو دلم کمرنگ کرد

از یک هفته قبل تولدم کلی تبریک بود که به سمتم روانه شد  از همشون ممنونم ـفهمیدم ادمای زیادی دوروبروم هستن که بدون چشم داشت دوسم دارن

امشبم ک با بچه ها جمع شدیم خونه عمو و نزاشتن نتها باشم خیلی خوش گذشت دست همگی درد نکنهو در انتها بابا و هدیه خوبش

خدایا ممنونم بابت همه اتفاقای قشنگ زندگیم

.

فکر میکردم به رسم ادب و مرام و معرفت تولدمو تبریک بگه ولی نگفت .بازم به مرام خودم ک تولدشو تبریک گفتم چقد فرق بود بین ما و من چقد عقلم تحت سلطه احساسم بود.

ولی خدایا شکرت که تمومش کردی


Men seni qelbime gizlemişem
من تو رو در قلبم پنهان کرده ام
Başqasını Sevmemişem
کس دیگری رو دوست نداشته ام
Ve xeyanet etmemişem
و خیانت نکرده ام
Amma sen, üreyimle oynamısan
اما تو با دلم بازی کرده ای
Ağır olsa da duymalısan
سنگین هم که باشه باید گوش کنی
Menim en böyük yanlışımsan
تو بزرگترین اشتباه منی
Ağlama ürek o buna layiq deyil inan
گریه نکن ای دل باور کن اون لایق این نیست
Terk eden sonunda peşman olur her zaman
کسی که ترک میکنه در نهایت همیشه پشیمون میشه
O sene yaşatdıqlarını özü yaşamadan
او چیزهایی رو که سرت آورد بدون اینکه سر خودش بیاد
Ruhunu alıb geden deyildir bu dünyadan…
کسی نیست که روحش را بگیرد و (آسوده) ازین دنیا برود


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها